جدول جو
جدول جو

معنی تشنه جگر - جستجوی لغت در جدول جو

تشنه جگر
(تِ نَ / نِ جِ گَ)
کنایه از اشتیاق باشد. (برهان). کسی که اشتیاق چیزی را داشته باشد. (ناظم الاطباء). تشنه دل. کنایه از مشتاق است. (انجمن آرا) :
تشنه جگر و غریق آبیم
شب کور و ندیم آفتابیم.
نظامی.
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبز است
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن.
صائب (از آنندراج).
صبر کن بر نفس گرم خود ای تشنه جگر
که چو دل آب شود، چشمۀ حیوان گردد.
صائب (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تشنه جگر
تشنه عطشان، مشتاق آرزومند
تصویری از تشنه جگر
تصویر تشنه جگر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفته جگر
تصویر تفته جگر
بیمار مبتلا به سل یا تب لازم، عاشق دل سوخته
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تَ / تِ جِ گَ)
کنایه از عاشق باشد. (برهان). عاشق مهجور. (انجمن آرا). عاشق. (ناظم الاطباء) ، جگرسوخته:
قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.
خاقانی.
، کسی را گویند که علت دق داشته باشد. (برهان). گرفتار بیماری دق و تب لازم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفته جگر
تصویر تفته جگر
گرفتار بیماری دق گرفتار بیماری تب لازم، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
از محله های قدیمی آمل، نی زار
فرهنگ گویش مازندرانی